"اسکار پیستوریوس":مادرم به برادرم گفت کفشهایش را بپوشد به من گفت پاهایم را بپوشم
به گزارش خبرگزاری مهر، پاهای "اسکار پیستوریوس" در 11 ماهگی به دلیل اینکه استخوانهای نازک نیاش مشکل داشتند از زیر زانو قطع شدند.
این دونده اهل آفریقای جنوبی که در مرحله مقدماتی ماده 400 متر المپیک 2012 لندن با زمان 44/45 ثانیه در جایگاه دوم ایستاد و به مرحله پایانی صعود کرد، در نشست خبری که در لندن برگزار شد، اظهار داشت: مادرم یک صبح به برادرم گفت: "کارل کفشهایت را بپوش" و به من گفت: "اسکار تو هم پاهایت را بپوش". این چیزی است که من میخواهم آن را بشنوم. با تفکر اینکه معلولیت دارم بزرگ نشدم بلکه با این فکر که کفشهای متفاوتی دارم بزرگ شدم.
وقتی "اسکار پیستوریوس" نفر دوم شد، رسانهها و تماشاگران هیپنوتیزم شده بودند. وی پس از عبور از خط پایان دستش را مقابل صورتش گرفته بود. این دونده روز یکشنبه در فینال این ماده به رقابت به حریفان خود خواهد پرداخت.
پیستوریوس در مرکز تصویر. پزشکان به والدین او گفته بودند پسرشان هرگز نخواهد توانست راه برود
او در نشست خبری در خصوص این حرکت خود گفت: نمی دانستم که آیا باید گریه کنم یا نه. من به عنوان معلولی که از دوپا قطع است در مسابقه المپیک شرکت کردم و پذیرش این موضوع سخت و دشوار بود.
"اسکار پیستوریوس" روی تیغههایی از کربن می دود و نام "Blade Runner" یعنی کسی که روی تیغه میدود را روی او گذاشتهاند.
وی گفت: من در آغاز مسابقه لبخند به لب داشتم. این کار در 400 متر خیلی کم اتفاق میافتد. در این ماده فشار فوق العادهای بر روی دونده قرار دارد.
پیستوریوس که در پارالمپیک 2008 پکن سه مدال طلا و یک نقره برد، گفت: این به مانند گردباد احساسات است. شما میخواهید به المپیک بروید و خود را درگیر کنید. اما همزمان، شما نمیخواهید از رقابت بازبایستید و از پیست دور شوید. با خود فکر میکنید: یعنی می شد من عملکرد بهتری را نشان میدادم؟ یعنی میشد کشورم عملکرد بهتری را از خود نشان میداد؟
وی افزود: همه این چیزها از ذهنت عبور میکند. این آمیزهای است از اینکه شما میخواهید اعتمادبهنفس خود را باور داشته باشید و از سویی طبیعت انسانی میخواهد شما را به تردید بیندازد. اینجاست که صداقت وارد عمل میشود. می آید فقط برای اینکه بگوید: برو و آنچه لازم است انجام بدهی را انجام بده. شما بارها موفق به انجام این کار شدهای.
"دایانا بینج"، عمه پیستوریوس، گفت: او عادت داشت اسکیت سواری کند، سوار دوچرخه شود، از درخت بالا برود و مثل باد بدود. اسکار خیلی زود راه رفتن با پاهای مصنوعی را یاد گرفت. او به مانند برادرش که کفش هایش را پایش می کرد، پاهایش را به پا می کرد. اسکار خطر کردن را نمی شناسد و به همین دلیل است که موفق بوده است. یک بار با پاهای مصنوعی پرید وسط استخر و مادرش مجبور شد بپرد توی آب تا نجاتش دهد. چون با آن پاهای مصنوعی که مثل سیمان بودند او به ته آب رفته بود.