اگر چوب بالای سر این فوتبال نباشد! /کمیته انضباطی چوبی که فعلا در حد هویج ایفای نقش می کند!
عکس تزئینی است!
مصاحبههای گزنده و تند دو مربی بزرگ این فوتبال علیه هم، اگرچه پدیدهای نوظهور در این فوتبال نیست؛ اما به این دلیل که دو نفر پیش از بازی به هم دسته گل دادند و بعد از بازی به جان هم افتادند، شگفتی اهالی فوتبال را به دنبال داشت.
دو مربی بزرگ که این بار هم یکی، مربی دیگری بوده و نقش استادی برایش دارد، بیش از آنکه چیزی عاید این فوتبال کند، فضای پر از تنش این فوتبال را متشنجتر کرد تا حساسیتهایی که درباره این فوتبال وجود دارد، بیشتر از قبل شود.
فوتبالی که اصل و ذات فوتبال، اجزای قابل اعتنای آن و اصول زیربناییاش فراموش میشود و همه به دنبال این موضوع میگردند که چطور پاسخهای دندانشکنی برای هم ردیف کنند، نباید هم عاقبتی جز شکست داشته باشد. با این شکلی که برای فوتبال ترسیم کردهایم، اگر در این ورزش به توفیق برسیم باید به عدالت فوتبال شک کنیم.
مدتهاست که در فوتبال ما همه چیز به بیانیه و مصاحبههای تند محدود و محصور شده و کسی هم نیست که به داد فوتبال برسد. آنهایی هم که بیشتر داد هواداری و دلسوزی این فوتبال را سر میدهند، کمتر دلشان برای فوتبال میسوزد. در نتیجه فوتبال به راه خود میرود و آدمهای فوتبال ما هم کار خودشان را میکنند. به این ترتیب، همه مشکلات تمام میشود. چون هیچ کسی به هیچ چیزی کار ندارد. فوتبال مدام گرفتار بیبرنامگی و نتایج بد خود است و اهالی فوتبال هم به قراردادهای بعدی، مصاحبههای پیش رو و اتفاقاتی که میتواند آنها را جلوی دوربین نگه دارد، فکر میکنند. به هر حال تجربه این فوتبال ثابت کرده عناصری در فوتبال ما نقشآفرینی میکنند که دائما جلوی چشم باشند، دوربین، آنها را زیر ذرهبین داشته باشد، برای مصاحبهها، حرفهای آتشین و تازه داشته باشند و خیلی از فاکتورهای مهم برای رسانهها را رعایت کنند.
این اصل کلی، آفتهای بسیاری برای فوتبال ما به همراه آورده که عقبماندگی این روزهای ما، مهمترین وجه آن در بخش فنی است.
از بین رفتن حرمتهایی که روزگاری همه چیز این فوتبال بود، البته بخش دیگری از ماجراست که این روزها زیاد به چشم نمیآید و اصلا مهم تلقی نمیشود. در این شرایط، هیچ کاری از دست هیچ کس بر نمیآید. چون همه دلمشغولی خاص خود را دارند و در فوتبالی که همه اضلاعش را حاشیهها اشغال کرده و جایی برای افتخار باقی نگذاشتهاند، فقط میخواهند خود را در بورس نگه دارند.
در چنین وضعیتی است که کمیته انضباطی نقش چوبی را بازی میکند که گمان میرود همیشه باید بالای سر این فوتبال باشد و البته فعلا در حد هویج ایفای نفش می کند! چوبی که تا نباشد، کسی حساب نمیبرد و نتیجه این میشود که تا وقتی حکم محرومیت صادر نشده، حملههای جسورانه و نیشدار، ادامه دارد، اوج میگیرد و فراز به فراز آن، تندتر میشود. این چوب، اگر نباشد، برخی اهالی فوتبال حتی توان تهیه خوراک یک سال روزنامههای ورزشی را هم دارند. افرادی که تا چوب نباشد، نه به الگو بودن فکر میکنند و نه به جامعهای که نگاهش به رفتار و زبان آنهاست. جامعهای که میخواهد الگوبرداری کند؛ اما هرچه بیشتر در فوتبال میگردد، کمتر چیز به درد بخوری برای مدل شدن پیدا میکند. جامعهای که خیلی از این نظر در مضیقه است. کاش این فوتبال برای آنکه سایه چوب را بالای سرش نگه دارد، تلاشی نمیکرد.
دو مربی بزرگ که این بار هم یکی، مربی دیگری بوده و نقش استادی برایش دارد، بیش از آنکه چیزی عاید این فوتبال کند، فضای پر از تنش این فوتبال را متشنجتر کرد تا حساسیتهایی که درباره این فوتبال وجود دارد، بیشتر از قبل شود.
فوتبالی که اصل و ذات فوتبال، اجزای قابل اعتنای آن و اصول زیربناییاش فراموش میشود و همه به دنبال این موضوع میگردند که چطور پاسخهای دندانشکنی برای هم ردیف کنند، نباید هم عاقبتی جز شکست داشته باشد. با این شکلی که برای فوتبال ترسیم کردهایم، اگر در این ورزش به توفیق برسیم باید به عدالت فوتبال شک کنیم.
مدتهاست که در فوتبال ما همه چیز به بیانیه و مصاحبههای تند محدود و محصور شده و کسی هم نیست که به داد فوتبال برسد. آنهایی هم که بیشتر داد هواداری و دلسوزی این فوتبال را سر میدهند، کمتر دلشان برای فوتبال میسوزد. در نتیجه فوتبال به راه خود میرود و آدمهای فوتبال ما هم کار خودشان را میکنند. به این ترتیب، همه مشکلات تمام میشود. چون هیچ کسی به هیچ چیزی کار ندارد. فوتبال مدام گرفتار بیبرنامگی و نتایج بد خود است و اهالی فوتبال هم به قراردادهای بعدی، مصاحبههای پیش رو و اتفاقاتی که میتواند آنها را جلوی دوربین نگه دارد، فکر میکنند. به هر حال تجربه این فوتبال ثابت کرده عناصری در فوتبال ما نقشآفرینی میکنند که دائما جلوی چشم باشند، دوربین، آنها را زیر ذرهبین داشته باشد، برای مصاحبهها، حرفهای آتشین و تازه داشته باشند و خیلی از فاکتورهای مهم برای رسانهها را رعایت کنند.
این اصل کلی، آفتهای بسیاری برای فوتبال ما به همراه آورده که عقبماندگی این روزهای ما، مهمترین وجه آن در بخش فنی است.
از بین رفتن حرمتهایی که روزگاری همه چیز این فوتبال بود، البته بخش دیگری از ماجراست که این روزها زیاد به چشم نمیآید و اصلا مهم تلقی نمیشود. در این شرایط، هیچ کاری از دست هیچ کس بر نمیآید. چون همه دلمشغولی خاص خود را دارند و در فوتبالی که همه اضلاعش را حاشیهها اشغال کرده و جایی برای افتخار باقی نگذاشتهاند، فقط میخواهند خود را در بورس نگه دارند.
در چنین وضعیتی است که کمیته انضباطی نقش چوبی را بازی میکند که گمان میرود همیشه باید بالای سر این فوتبال باشد و البته فعلا در حد هویج ایفای نفش می کند! چوبی که تا نباشد، کسی حساب نمیبرد و نتیجه این میشود که تا وقتی حکم محرومیت صادر نشده، حملههای جسورانه و نیشدار، ادامه دارد، اوج میگیرد و فراز به فراز آن، تندتر میشود. این چوب، اگر نباشد، برخی اهالی فوتبال حتی توان تهیه خوراک یک سال روزنامههای ورزشی را هم دارند. افرادی که تا چوب نباشد، نه به الگو بودن فکر میکنند و نه به جامعهای که نگاهش به رفتار و زبان آنهاست. جامعهای که میخواهد الگوبرداری کند؛ اما هرچه بیشتر در فوتبال میگردد، کمتر چیز به درد بخوری برای مدل شدن پیدا میکند. جامعهای که خیلی از این نظر در مضیقه است. کاش این فوتبال برای آنکه سایه چوب را بالای سرش نگه دارد، تلاشی نمیکرد.
تاریخ: 1389/5/19
موضوع: فوتبال
نظر: 0