برای استفاده از همه امکانات سایت باید جاوا اسکریپت مرورگر خود را فعال کنید.

یادی از تختی، سیاوش زمان!

امروز 17 دیماه، مصادف با چهل و ششمین سالگرد مرگ یکی از افسانه‌ای‌ترین ورزشکاران تاریخ این مرز و بوم مقدس است. مردی که همیشه خودش بود و هیچ وقت از ذات طبقاتی خود جدا نشد و در تمام سالهای زندگی‌اش یک راه و یک هدف را دنبال کرد تا جایی که «جلال آل احمد» نویسنده فقید ایران درباره‌اش می‌گوید: «او پوریای ولی نبود. او هیچ‌کس نبود، او خودش بود، بگذار تا دیگران را با نام او و با حضور او بسنجیم. مردی که سیاوش‌وار زیست و قربانی نوع نگاهش به مردم شد./

 خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- غلامرضا تختی از همان نخستین روزهای قهرمانی گل سرسبد جامعه ورزش و متمایز از همه کسانی شد که با او در  مسابقات قهرمانی جهان و المپیک‌ها شرکت می‌کردند. کسانی که صلابت و محبوبیت فوق تصور این انسان شریف را برنتابیده و برای حضورش در زیرزمین ورزشگاه هفت‌تیر کنونی سیلی محکم به صورت مش عزیز، سرایدار ورزشگاه زدند و غم تختی در آخرین روزهای زندگی از این بابت را دو چندان کردند. او مبنا و معنای آزادگی بود... و هرگز به طبقه خود پشت نکرد. 

غلامرضا تختی یک استثناء در تاریخ ورزش ایران است که نه قبل و نه بعد از او هیچ کس باوی و او با هیچ کس قابل قیاس نیست و نبوده‌است. در زمانی که خیلی‌ها برای دستبوس شاه و چاپلوسی دربار سر از پا نمی‌شناختند و برای رسیدن به مزایای مالی و مقامی پا روی همه ارزش‌های انسانی و پهلوانی می‌گذاشتند، تختی به حداقل احترام بسنده می‌کرد و به همین دلیل مورد قبول رژیم نبود و پایگاه مردمی داشت.

در آن سالهای غم‌انگیز و اختناق‌آور این حرکت تختی برای خیلی‌ها گران تمام شد تا جایی که بعد از مراسم او را شماتت کردند، ولی این اعتراض‌ها باعث نشد تا جهان پهلوان افسانه‌ای ما ایرانیان تغییر رفتار داده و تدابیری دیگر برای زندگی ورزشی و شخصی‌‌اش اتخاذ کند. 

غلامرضا تختی که از نظر دریافت مدال‌های جهانی صاحب رکوردی غیرقابل باور است، هیچ‌وقت در برابر طاعون حکومت پهلوی سر فرود نیاورد و برای رسیدن به مقاصد خود که رفاه و اقتدار مردم ایران بود از هیچ کوششی دریغ نکرد و تا پایان عمر بسیار کوتاهش بر سر اعتماد و اعتقادی که به مردم داشت، ایستاد و همین شرایط باعث شد تا بسیاری از هم‌قطارانش کینه از او به دل بگیرند، ولی در عوض این گونه بود که غلامرضا تختی بدل به افسانه‌ای در ادبیات و ورزش ما شد و همراهان سست عنصرش هرگز به این افتخارات دست نیافتند و هیچ وقت غلامرضا تختی نشدند. 

تختی آزاده و مظلوم زیست و روزهایی که او را به پاس آزادی‌اش به سالن کشتی راه نمی‌دادند، رفقای به ظاهر نزدیکش نفسشان درنمی‌آمد و به همین خاطر تختی بدل به نمادی از آزادی و مظلومیت شد، درحالی‌که خاطره و نام دیگران در همان زمان از اذهان دور شد و هیچ وقت با تختی قابل قیاس نبوده و نیستند. 

مردی که تاکنون دهها کتاب از زندگی او منتشر شده و در کمتر بیوگرافی از وی به افتخارات دوران قهرمانی‌اش توجه شده و هرچه هست از رفتار جهان‌پهلوانانه وی بوده که تاکنون  ورزش این آب و خاک مقدس نظیر آنرا ندیده و با شرایط فرهنگی حاکم بر ورزش  ما، بعید است به این زودی‌ها  شاهد خلق تختی دیگری باشیم. 

سالهای بسیار دور در آغاز دوران ورزشی‌نویسی‌ام، برای تهیه گزارشی درباره تختی به مصداقی با ارزش برخوردم که عیناً وصف صحبت‌های خود را با مخاطب بیان خواهم کرد. 

یکی از شرکت‌کنندگان در رقابتهای کشتی قهرمانی جهان در سال 1959 تهران می‌گفت: ما پنج نفر بودیم که در این مسابقات شرکت کردیم و ماحصل این مسابقات دو مدال طلا بود که یکی از آنها را جهان پهلوان تختی دریافت کرد و وقتی مسابقات تمام شد، رئیس وقت فدراسیون کشتی ما را به حضور پذیرفت و دو پاکت در اختیار آن دو قهرمان گذارد و در حال ترک اتاق بود که تختی راه را بر او بست و خواهان دریافت پاداش برای ما شد و رئیس فدراسیون رو به او کرد و گفت: تو هم مثل فلانی جایزه‌ات را بگیر و برو . تو به دیگران چه‌کار داری؟ که تختی گفت: شاید به باور شما این کار درست باشد، ولی اینها چند ماهی از همه چیز گذشته و تن به تمرینات سخت و سنگین داده‌اند، حالا درست نیست که من 20 هزار تومان جایزه بگیرم و پی کارم بروم چون مدال دریافت کرده‌ام، ولی این سه نفر دست از پا درازتر راهی خانه‌هایشان شوند، بدون آنکه پاداشی دریافت کنند. 

قهرمان آن سالهای کشتی افزود: رییس فدراسیون این حرف را شنید و بدون توجه به آنان از اتاق بیرون رفت و تختی هم لحظاتی درنگ کرده و بدون آنکه حرفی بزند، مبلغ 20 هزار تومان دریافتی را چهار قسمت کرد و سه قسمت را به ما داد و یک قسمت را هم در جیب گذارد، ما را بوسید و از ورزشگاه بیرون رفت و من با آن پنج هزار تومان صاحب همه چیز شدم و زندگی‌ام با تحولی اساسی روبه‌رو شد و همیشه این شرایط را مدیون آقاتختی هستم، زیرا او هم می‌توانست جایزه‌اش را بگیرد و پی کار خود برود، ولی این کار را نکرد و با انجام چنین اعمالی بدل به افسانه‌ای غیرقابل تکرار در ورزش ما شد و دیگران آمدند و چند صباحی درخشیدند، ولی خیلی ساده یاد و خاطره ایشان از اذهان بیرون رفت و دیگر هیچ کس یادی آز آنان نکرد و نمی‌کند. 

شادروان تختی از فرهنگی خاص برخاست. همانطور که هیچ‌کس را با او و او را با هیچ‌کس نمی‌توان قیاس کرد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 

درباره شخصیت و زندگی جهان پهلوان تختی کتاب‌های زیادی منتشر شده‌است که  می‌توان به اخلاق پهلوانی : فرازهایی از زندگی جهان‌پهلوان تختی نوشته مصطفی مشایخی (1387)، پهلوان زندگی، پهلوان جهان نوشته سیدنصرالله سجادی(1386)، تختی جاودانه تاریخ نوشته حمید کریم‌بخش (1364)، تختی مرد همیشه جاوید نوشته محمود رفعت (1366)، جهان پهلوان تختی نوشته بیژن روئین‌‌پور (1378)، در کلاس معرفت تختی نوشته لقمان کشاورز (1388) و محله خانی‌آباد زادگاه جهان پهلوان غلامرضا تختی نوشته سهند لطفی (1386) اشاره‌کرد.

تاریخ: 1392/10/17
کلمات کلیدی: ، ،
اشتراک گذاری:          
لینک کوتاه:

نظرات
نام:
ایمیل:
وب سایت:
متن:
کد امنیتی:کد امنیتی
تکرار کد امنیتی: