به گزارش ایسنا، اگرچه در بازی های آسیایی هانگژو طلاهای ایران کم بود اما در مقابل، مدال های تاریخی به دست آمد که شیرینی آن برای صاحبانش کمتر از طلا نبود. یکی از این مدال های تاریخی سهم فرانک پرتوآذر شد. دختری که سال ها وعده مدال بازی های آسیایی را می داد و زمانی شاید کمتر کسی او را جدی می گرفت، یک لحظه رویایی را رقم زد.
تسلیم ناپذیری شاید بهترین واژه در توصیف این ورزشکار باشد چراکه وقتی سقف آرزوهایش بلند از سقف فدراسیون شد، تلاش کرد خودش دست به کار شود و رویایش را به واقعیت تبدیل کند.
او اولین مدال تاریخی دوچرخه سواری زنان ایران را در بازی های آسیایی گرفت. پیش از این هم با گرفتن مدال قهرمانی آسیا تاریخ ساز شده بود و یک تنه بار افتخارآفرینی دوچرخه سواری زنان را به دوش کشید. البته پشت این مدال و افتخارآفرینی ها کوهی از اتفاقات ریز و درشت وجود دارد که یادآوری آنها شیرینی مدال برنز هانگژو را برایش دوچندان می کند.
دختر دیار سعدی و حافظ را به سختی می توان در ایران پیدا کرد و دائم در مسابقات و تمرین است و چمدان به دست از این کشور به آن کشور می رود. حضور چند ساعته اش در تهران تنها فرصتی بود تا بتوان با او همکلام شد و ما را به روزهایی برد که از دل سختی ها یک ستاره متولد شد.
در ادامه گفت وگوی خبرگزاری ایسنا با فرانک پرتوآذر را می خوانید:
دوچرخه سواری کوهستان، سختی های زیادی دارد. چه چیزی باعث شد رشته کوهستان را انتخاب کنید؟
مانند همه بچه ها از سن کم به دوچرخه سواری علاقه داشتم. دوچرخه سواری کوهستان هیجان زیادی دارد و شاید یکی از دلایل اصلی که سمت آن رفتم، هیجانش بود. خیلی خوب است در طبیعت بکر، دوچرخه سواری کوهستان را تجربه کنید. چالشی که در بخش کوهستان وجود دارد برای من جذاب بود و باعث شد ادامه دهم.
اولین دوچرخه ای که سوار شدید را به یاد دارید؟
اولین دوچرخه ای که سوار شدم برای برادرم بود. دوچرخه ای بود که با آن می توانستم در مسیرهای خاکی رکاب بزنم. با وجود اینکه هنوز دوچرخه سوار حرفه ای نبودم اما همیشه دنبال مسیرهای خاکی یا مسیرهایی که دارای دست انداز و چاله بود، می گشتم تا از آن مسیرها عبور کنم. این نشان می داد همیشه دنبال موانع بودم تا با عبور از آنها حس پیروزی داشته باشم. تا ۱۰ سالگی دوچرخه سواری می کردم. پس از آن به دلیل شرایط اجتماعی دیگر دوچرخه سواری را ادامه ندادم. ۱۹ یا ۲۰ ساله بودم که دوباره سوار دوچرخه شدم و خیابان های اطراف منزل را دوچرخه سواری می کردم. از ۲۴ سالگی به طور مصمم فکر کردم که می خواهم در مسابقات شرکت کنم. هدف و ذهنم بر این بود که به مدال آسیایی برسم چون تاکنون هیچ خانمی به آن نرسیده بود.
من هر روز ساعت شش صبح اطراف منزل دوچرخه سواری می کردم. یک گروه دوچرخه سوار مرد را هم می دیدم. یک روز مربی آن ها از من دعوت کرد، در مسابقه ای که آخر هفته برای خانم ها به صورت استانی برگزار می شد، شرکت کنم. من حتی کلاه نداشتم و دنده عوض کردن را هم بلد نبودم و صرفا از روی علاقه در مسابقه شرکت کردم. با اینکه دوچرخه ام اصلا مناسب آن مسیر نبود، سوم شدم. نظر هیات دوچرخه سواری جلب شد چون بدون تجهیزات توانستم سوم شوم و رقابتی که داشتم برای خودم نیز جذاب بود.
شما دیر دوچرخه سواری حرفه ای را آغاز کردید. خانواده مخالف نبودند؟
بدون خانواده امکان نداشت به اینجا برسم. اوایل کارم نگران بودند چرا باید وارد رشته ای شوم که آینده ندارد و از آنجا که در رشته عمران تحصیل می کردم، انتظار داشتند همچنان ادامه تحصیل بدهم بنابراین اوایل مخالفت هایی بود اما وقتی متوجه شدند علاقه مند هستم، من را حمایت کردند.
از چه زمانی وارد تیم ملی شدید؟
سال ۹۳ فدراسیون برای بازی های آسیایی یک مربی هلندی را آورد که برای تیم مردان بود. این مربی اعلام کرد که با خانم ها هم می خواهد کار کند تا تیم خانم ها را هم توسعه دهد و ما برای اولین بار به اردوی تیم ملی دعوت شدیم. من زیر نظر هری هنریکس فعالیت کردم و همان سال در دو تورنمنت ترکیه شرکت کردم. نتایج من با مردان برابری می کرد و نظر فدراسیون جلب و قانع شد که از تیم بانوان حمایت کند تا باقی بماند. نتیجه این شد که سه سال بعد اولین مدال بانوان در بخش تیمی (تیم ریلی) به دست آمد و چهار سال بعد اولین مدال قهرمانی آسیا بانوان را در بخش انفرادی گرفتم.
شما از یک جایی به بعد مسیرتان را جدا کردید و شاید به این نتیجه رسیدید که باید پا را فراتر بگذارید. جرقه این اتفاق از کجا زده شد؟
از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ یک مربی خارجی دیگر از اسلوونی برای ما آوردند. او به من گفت برای رسیدن به اهدافم باید هر چه دارم را بگذارم و ریسک کنم. هدف من در قدم اول رسیدن به مدال آسیایی بود اما آن زمان این هدف را غیر ممکن می دانستند و می گفتند سطح بانوان خیلی بالا نیست که به مدال برسد. من برای رسیدن به هدفم و در قدم اول، ابتدا در مسابقات ترکیه شرکت کردم تا امتیاز بگیرم و سطحم را بالا ببرم. از سال ۲۰۱۸ دیگر نه مربی داشتیم و نه اردوی تیم ملی برگزار شد. من هم برای بالا بردن سطحم با هزینه شخصی در مسابقات اروپایی شرکت کردم. متاسفانه مسابقات داخلی هم به من کمکی نمی کرد.
یکی از اتفاقات مهم زندگی ورزشی شما حضور در باشگاه سوییسی بود؟
قبلا این تیم اصلا وجود نداشت. دو سال پیش با فردی که قهرمان دوچرخه سواری ماراتن جهان بود، آشنا شدم. او ورزشکار سوییسی بود. در مورد برنامه ها و هدفم صحبت کردم. عنوان کردم تامین هزینه ها و اقدام برای گرفتن ویزا به تنهایی برایم سخت است. آن زمان فدراسیون هم درگیر تغییرات بود و با برنامه من همراه نبود و فکر نمی کردند باید برنامه ریزی بلند مدت از ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۳ وجود داشته باشد تا به مدال برسم. عملا خیلی حمایت نمی کردند. من به آن ورزشکار سوییسی گفتم می خواهم باشگاهی باشد تا با عضویت در آن حداقل برای گرفتن ویزا و انجام کارهای حضور در مسابقات کمکم کند. نظرش جلب شد با یکی، دو شرکت معتبر صحبت کرد و این تیم راه اندازی شد. از آنجا که هر تیم باید سه ورزشکار داشته باشد، دو ورزشکار دیگر هم از آفریقا آوردند و تیم تشکیل شد تا من دغدغه کمتری برای حضور در مسابقات داشته باشم.
فکر می کنید چقدر زمان برد تا به عنوان یک دوچرخه سوار زن که اهداف بزرگی در سر دارد، جدی گرفته شوید؟
در سال ۲۰۱۷ که مدال تیمی آسیا را گرفتیم شاید باز هم من جدی گرفته نمی شدم اما از سال ۲۰۱۸ که مدال برنز انفرادی گرفتم فدراسیون و کمیته ملی المپیک مجاب شدند، برای اولین بار دوچرخه سوار زن به بازی های آسیایی اعزام کنند. پس از بازی های آسیایی جاکارتا بالا و پایین هایی که در فدراسیون بود، باعث شد بیشترین ضربه را ما ورزشکاران ببینیم. فکر می کنم از بازی های آسیایی جاکارتا تا سال ۲۰۲۳ ما ورزشکاران فراموش شده بودیم. مدالی که من در بازی های آسیایی هانگژو گرفتم باعث شد بالاخره همه حرف های من که پنج سال می گفتم، می خواهم در بازی های آسیایی مدال بگیرم را باور کنند. فکر می کنم بعد از رسیدن به مدال بازی های آسیایی جدی گرفته شدم.
شما تنها کسی بودید که به خودتان ایمان داشتید و بارها عنوان کردید که مدال آور می شوید. این خودباوری از کجا آمده بود؟
در مسابقات حدود ۷۰ تا ۸۰ کیلوگرم بار همراهم دارم و در اروپا از این کشور به آن کشور همراه خودم می برم. همزمان آشپز، روانشناس، مربی، ماساژور و مکانسین خودم نیز هستم.فکر می کنم همه ورزشکاران باید خودشان را باور داشته باشند. آنالیز مسابقات را به همراه مربی ام انجام دادیم و به این نتیجه رسیدیم که می توانم مدال بگیرم. در مسابقات قهرمان آسیا سال گذشته هر چند مدال نگرفتم اما این را کاملا می دیدم، جایگاهم روی سکوی آسیا است.
در زندگی تان چه چیزهایی را از دست دادید تا امروز به مدال بازی های آسیایی برسید؟
مدال بازی های آسیایی ۲۰۱۸ را از دست دادم. برای خودم خیلی ناراحت کننده بود چون می توانستم مدال بگیرم اما از طرفی تشنگی من را برای گرفتن مدال بیشتر کرد. در پنج سال گذشته سختی هایی که کشیدیم باعث شد که حتی اگر شرایط به نفعم هم نباشد کوتاه نیایم و تسلیم نشوم. من همه چیز را برای اهدافم گذاشتم و شاید ۱۰۰ درصد زندگی ام را گذاشته ام. خیلی مواقع دلم می خواست کنار خانواده ام باشم اما نمی توانستم. یکی از نزدیکانم به تازگی فوت کرده است و با وجود اینکه خانواده ام داغدار بودند و نیاز داشتند کنارشان باشم اما به خاطر قهرمانی آسیا مجبور شدم که آنها را تنها بگذارم. زمانی که لازم بود کنار عزیزانم و کسانی که دوستشان دارم باشم اما نبودم. من سرمایه زندگی ام را روی دوچرخه سواری گذاشتم تا بتوانم به مدال برسم.
از سختی ها صحبت کردید. برایمان توضیح می دهید زندگی یک دختر دوچرخه سوار آن هم به تنهایی در اروپا چگونه می گذرد؟
برای گرفتن ویزا صفر تا صد کارها را خودم انجام می دهم. می توانم بگویم برای حضور در مسابقات همزمان هم نقش روابط بین الملل فدراسیون را دارم و هم دبیر فدراسیون. همیشه برای حضور در مسابقات حدود ۷۰ تا ۸۰ کیلوگرم بار همراهم دارم و در اروپا از این کشور به آن کشور همراه خودم می برم تا بتوانم در مسابقات شرکت کنم.از آنجا که کارت اعتباری معتبر هم نداشتم تا بتوانم خیلی از کارها را به صورت آنلاین انجام دهم، مجبور بودم حضوری بروم و کارهای مربوط به حضورم در مسابقات را انجام دهم. برخی مواقع برای حضور در مسابقات از یک کشور به کشور دیگر باید با اتوبوس یا قطار می رفتم و مجبور بودم به تنهایی تمام تجهیزات و وسایلم را حمل کنم. در کنار این مسائل، همزمان آشپز، روانشناس، مربی، ماساژور و مکانسین خودم نیز بودم. در تیم های دیگر هر زمان ورزشکار مسابقه دارد شاید حدود چهار نفر در کنارش هستند اما من خودم باید همزمان کار حدود هشت نفر آدم را انجام می دادم.
زمانی که کرونا اتفاق افتاده بود، شرایط از لحاظ گرفتن ویزا و اسکان متفاوت و سخت بود. نزدیک ترین هتل به محل برگزاری مسابقات حدود ۴۰ دقیقه فاصله داشت و من مجبور بودم این ۴۰ دقیقه را دوچرخه سواری کنم تا به محل مسابقات برسم و تمرین سنگین داشته باشم. پس از آن دوباره ۴۰ دقیقه باید دوچرخه سواری می کردم تا به هتل برگردم. همه این مسائل روی عملکردم تاثیر می گذاشت. زمانی که در خط استارت مسابقه قرار می گرفتم خستگی تمام روزهای قبل همراهم بود و از لحاظ ذهنی و فیزیکی روی من تاثیر می گذاشت تا نگذارد عملکرد خودم را نشان دهم.
این تنهایی اذیت تان نمی کند؟
۱۰۰ درصد همینطور است اما به قول شاعر "در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور"
انگیزه من این بود که بعد از این همه سختی بالاخره نتیجه ای که می خواهم را می گیرم. یکی از این اهدافی که داشتم، بازی های آسیایی بود البته بازی های آسیایی برای من خط آخر نیست.
خیلی شکست ها را تجربه کردم تا من به لحظه مدال آوری برسم و خیلی ها هم من را باور نداشتند.خط آخر برای فرانک پرتو آذر کجا است؟
المپیک است و اینکه بتوانم در المپیک حضور داشته باشم. شاید الان زود باشد راجع به اهدافم صحبت کنم و بهتر است تا زمانی که به آنها نزدیک نشده ام حرفی نزنم اما مطمئنا می خواهم عملکردی را در سطح جهان داشته باشم که تا حالا هیچ رکابزنی از ایران به آن نزدیک نشده است.
خاطره تلخی هم از این روزهای سختی که گذراندید دارید؟
خاطرات خیلی زیاد هستند. یکی از کوچک ترین آنها این بود، در زمان کرونا در مسابقات ترکیه شرکت کردم و برگزار کننده هزینه های اضافه بیشتر از آنچه که محاسبه کرده بودم را برای من در نظر گرفت این در حالی بود که بودجه من محدود بود. فکر نمی کردم مجبور شوم آنقدر برای آن مسابقه هزینه کنم. روز آخر من به کرونا مبتلا شده بودم و حالم اصلا خوب نبود. یادم می آید که بارم به مشکل برخورده بود و در فرودگاه استانبول گیر افتاده بودم و هیچ پولی هم نداشتم. در شرایطی بودم که تب و لرز داشتم، دوچرخه ام به مشکل خورده بود و اجازه نمی دادند دوچرخه را به ایران برگردانم. آن لحظه واقعا مستاصل شده بودم. یادم می آید یک ایرانی را در فرودگاه دیدم و از او خواستم یک لیر به من بدهد تا بتوانم چرخ دستی تهیه کنم و به جایش پول خودمان را پرداخت کنم. آن لحظه دلم می خواست به ایران برگردم و واقعا لحظه سختی بود. این مسائل تجربه می شود که اگر در شرایط سختی قرار گرفتم باز هم حاضر به تسلیم نشوم و برای اهدافم بجنگم.
چه کسی بیشترین تاثیر را در زندگی شما داشته است؟
یکی از کسانی که باید از او تشکر کنم، هری هنریکس هلندی است که اولین سرمربی تیم ملی ایران بود. او بانوان را باور داشت و برای اینکه تیم ملی بانوان باقی بماند، خیلی تلاش کرد. همیشه مدیون و قدردانش هستم. مربی دیگر ایران از اسلوونی بود که خیلی در تغییر دیدگاه من تاثیرگذار بود و تلاش کرد که نوع نگاه من به عنوان یک ورزشکار حرفه ای تغییر کند. او خیلی در زندگی ورزشی من تاثیرگذار بود. خانواده ام از لحاظ مادی و معنوی همیشه حمایتم کردند و می دانم اگر در سخت ترین شرایط قرار بگیرم، می توانم روی آنها حساب کنم. سرپرست تیم سوئیسی ام نیز خیلی تاثیرگذار است و می توانم از او درس های زیادی یاد بگیرم.
پس از عبور از خط پایان بازی های آسیایی هانگژو تصویر زیبایی از شما ثبت شد. دستان خود را باز کرده بودید و سرتان را به سمت آسمان نگه داشتید. در مورد آن لحظه صحبت می کنید؟
من از سال ۹۳ که وارد تیم ملی ایران شدم، دنبال گرفتن مدال بازی های آسیایی بودم و ۹ سال این رویا را با خود داشتم. یک بار هم شکست خوردم و نتوانستم به مدال بازی های آسیایی برسم. در این چند سال گذشته به جای اینکه در رویدادهای سطح پایین تر شرکت کنم که برایم مدال داشته باشد، تصمیم گرفتم در مسابقات سطح بالا شرکت کنم تا با وجود سختی که دارد تجربه بیشتری به دست آورم. کسی شاید باورش نمی شد من به مدال برسم. یادآوری تمام سختی ها و سال هایی که گذراندم، برایم خیلی شیرین بود. حس پیروزی داشتم و واقعا خوشحال بودم که بالاخره توانستم به هدفم برسم.
به نظر می رسد روی سکوی اهدای مدال، خوشحال ترین ورزشکار بازی های آسیایی بودید؟
بدون شک. خیلی شکست ها را تجربه کردم تا من به این لحظه برسم و خیلی ها هم من را باور نداشتند. این شک ها و فشارها که روی من بود شیرینی آن مدال را برایم بیشتر کرده بود.
در مورد المپیک صحبت می کنید. چقدر شانس دارید که بتوانید به سهمیه المپیک پاریس برسید؟
متاسفانه در قهرمانی آسیا ۲۰۲۳ بیمار شدم و نتوانستم در خط استارت مسابقه قرار بگیرم. مهمترین رویداد برای گرفتن سهمیه المپیک بود اما تکلیف کامل سهمیه ها خرداد سال آینده مشخص می شود. به همراه مربی ام در حال بررسی راه های مختلف جهت رسیدن به سهمیه المپیک پاریس هستیم. ما تمام تلاشمان را می کنیم تا خرداد ماه هر راهی که وجود دارد تا ما را به سهمیه المپیک برساند را دنبال کنیم. قطعا راه سخت تر هست اما من هیچ موقع ناامید نمی شوم.
در پنج سال آینده پیراهن طلایی قهرمانی آسیا را هم به دست آورده ام. فرانک پرتو آذر اوقات فراغت خود را چگونه می گذراند؟
بستگی دارد قبل از مسابقه باشد یا بعد از آن. اگر قبل از مسابقه باشد سعی می کنم کاری انجام دهم که ذهنم را آرام کند. به طور کلی من به کارهای علمی و تحقیقات علاقه زیادی دارم. اگر فرصتی داشته باشم سعی می کنم به این کارها بپردازم چون وقتی مسابقه ندارم هم درگیر انجام کارهای فصل بعد خود هستم. من در مورد علم دوچرخه سواری تحقیق می کنم و به این کار علاقه دارم تا بعد از بازنشستگی، در فنی و مهندسی دوچرخه سواری فعالیت کنم.
از رشته تحصیلی خود در دانشگاه خیلی فاصله گرفتید؟
بله خیلی زیاد. من در دانشگاه در رشته عمران تحصیل کردم و ارتباطی بین رشته تحصیلی ام و رشته ورزشی ام وجود ندارد. در حال حاضر اولویت من ورزش است.
چقدر شبیه رویای نوجوانی خودتان هستید؟
خیلی در ذهنم خاطرات را نگه نمی دارم. اما از بچگی شخصیت یک فرد موفق را در ذهنم ترسیم کردم و الان هم فکر می کنم دارم به آن سمت می روم و می خواهم فردی باشم که به دیگران کمک می کند.
فکر می کنید پنج سال آینده در چه شرایطی باشید؟
بدون شک فرانک در المپیک رکاب زده است. یکی از اهداف دیگر من رسیدن به نتیجه خیلی خوب در جهان است که به آن هم رسیده ام. پیراهن طلایی قهرمانی آسیا را هم به دست آورده ام.
بابت چه چیزی به خودتان افتخار می کنید؟
تسلیم نشدن و سرسختی که دارم.
سقف رویای من خیلی بالاتر از سقف فدراسیون بود. فدراسیونی که برنامه ریزی نداشته باشد و بزرگ فکر نکند دچار مشکل می شود. خانواده تان در مورد سختی هایی که کشیدید چه نظری دارند؟
من خیلی از سختی هایی که می کشم را به آنها نمی گویم. چون همیشه نگران من هستند و دو، سه سال بعد تعریف می کنم که چه اتفاقاتی برای من رخ داده است. شاید بچه بودم این شخصیت را در من نمی دیدند که تا این اندازه مقاومت دارم اما الان همه آنها به این مسئله اعتقاد دارند که روحیه تسلیم نشدن من جای تحسین دارد.
خواهر دوقلو دارید، از لحاظ شخصیتی متفاوت هستید؟
ما دوقلوهای همسان نیستیم. من ورزش می کنم اما او طرفدار ورزش است (با خنده). البته فکر می کنم او فراتر از یک خواهر برای من است. وقتی از هم دور هستیم به نوعی نقش مادری را برای من بازی می کند. نگران این است که مشکلی نداشته باشم یا جای من خوب باشد. اینکه یک حامی معنوی داشته باشم که می دانم همیشه پشت من است، خیلی دلگرم کننده است.
اگر در ورزش ایران مسئولیت داشتید، حل کدام مشکل را در اولویت قرار می دادید؟
می توانم بیشتر در مورد دوچرخه سواری صحبت کنم چون اطلاعات بیشتری در این رشته دارم. ما پایه قوی نداریم و این اتفاقی است که در کشورهای دیگر روی آن کار می کنند. نیاز داریم از یک مربی خوب خارجی در پایه استفاده کنیم. وقتی علم روز دنیا را نداریم باید این کار را انجام دهیم تا با استفاده از یک مربی خوب خارجی پایه را بسازیم. شاید این ۱۰ سال آینده جواب دهد اما اینکه برنامه ریزی ما روی یکی، دو ماه باشد مطمئنا نتیجه نمی گیریم.
شما در دوران ورزشی خود با مدیریت های مختلف فدراسیون دچار چالش بودید علتش چه بود؟ برنامه ریزی های شما را جدی نمی گرفتند یا مسئله دیگری وجود داشت؟
سقف رویای من خیلی بالاتر از سقف فدراسیون بود. فدراسیونی که برنامه ریزی نداشته باشد و بزرگ فکر نکند دچار مشکل می شود. شاید برای آنها قهرمانی آسیا رویا بود اما هدف من در ابتدا رسیدن به مدال بازی های آسیایی بود. زمانی که در مورد مدال بازی های آسیایی و گرفتن سهمیه المپیک با آنها صحبت می کردم، به گونه ای برخورد می کردند که انگار چنین چیزی ممکن نیست و چرا باید من را حمایت کنند. شاید چشم اندازی که من داشتم برای فدراسیون خیلی دور بود و در این شرایط مطمئنا به چالش برمی خوردیم چون من برنامه ریزی بلند مدت داشتم اما برنامه ریزی فدراسیون یک ماهه بود.
بر اثر زمین خوردن و ضربه به گیجگاهم بیهوش شدم. همچنین مچ دست راست و آرنج دست چپ و چانه ام شکست. فکر می کنید برای خیلی از دوچرخه سواران زن در داخل ایران الهام بخش باشید؟
امیدوارم. تمام تلاشم در این مدت این بوده که بتوانم به دوچرخه سواری و کسانی که در مسیری مشابه مسیر من قرار دارند، کمک کرده باشند. مدتی پیش با یک فردی برخورد کردم که آقا بود و در یک دانشگاه خیلی خوب تحصیل می کرد. به این دلیل که همه انتظار داشتند تحصیل کند، ورزش را کنار گذاشته بود و با دیدن من انگیزه ای برای او شده بود تا دوباره ورزش حرفه ای را دنبال کند. این برای من خیلی جذاب بود که توانستم الهام بخش باشم.
دوچرخه سواری زنان ایران نمی توان گفت نوپا است اما چرا آن پیشرفت مورد انتظار را نداشته است؟
این دقیقا به همان مسئله برمی گردد که برنامه ریزی وجود ندارد و یک ورزشکار باید خودش به صورت مستقل برنامه ریزی کند تا به اهدافش برسد. فدراسیون در این چند سال برنامه ریزی نداشته است و ضربه آن را همه ورزشکاران می خورند. ورزشکاران پایه نمی دانند چه هدفی را باید در دوچرخه سواری دنبال کنند. خیلی جدی گرفته نمی شوند و همین مسئله باعث شده است که سطح دوچرخه سواری خیلی بالا نرود. در گام نخست نیاز به یک برنامه ریزی جدی داریم.
شاید برخی ها تصور کنند برای ورود به دوچرخه سواری، داشتن یک دوچرخه کافی است اما از این اطلاع نداشته باشند که هزینه همان دوچرخه و دیگر تجهیزات بسیار بالا است. شما منبع درآمد خاصی ندارید و چگونه هزینه های به روز کردن دوچرخه خود را تامین می کنید؟
قبل از اینکه عضو تیم سوئیسی ام شوم، یک دوچرخه را حدود سه سال نگه می داشتم و سعی می کردم تجهیزات آن را به روز کنم تا قابل استفاده باشد. چون هزینه دوچرخه بسیار بالا است و از طرفی در رشته کوهستان، استهلاک دوچرخه و تجهیزات آن بسیار بالا است. اگر قرار است در مسابقات سطح بالا شرکت کنید نباید انتظار داشته باشید با تجهیزات مستهلک و خراب نتیجه بگیرید. در حال حاضر تیم باشگاهی ام یک دوچرخه به صورت امانت در اختیارم گذاشته تا بتوانم در مسابقات شرکت کنم و این کمک خیلی زیادی به من شده است. حداقل این مسئله باعث شده است که دیگر دغدغه دوچرخه را نداشته باشم اما باید تجهیزات دوچرخه تعویض شود که هزینه آن هم بسیار بالا است.
فکر می کنید بدترین اتفاق برای یک دوچرخه سوار چه چیزی می تواند باشد؟
دوچرخه اش بشکند. من هر بار در تمرین و مسابقات زمین می خورم اول دوچرخه ام را چک می کنم که نشکسته باشد و بعد خودم را بررسی می کنم که آسیب ندیده باشم.
حادثه بدی هم داشته اید؟
خیلی دروغ شنیدم و بالا و پایین های زیادی دیدم و همیشه یادم می ماند که چه کسانی دوست داشتند که من موفق نشوم. قبل از اینکه کاملا یک دوچرخه سوار حرفه ای شوم، وارد مسیری شدم که شاید تنها یکی، دو نفر از دوچرخه سواران مرد آن مسیر را می رفتند چون مسیر سخت و خطرناکی بود. من آن مسیر را رفتم و خیلی خوشحال بودم چون دوچرخه سواران خانم اصلا وارد آن مسیر نمی شدند و یکی، دو نفر از دوچرخه سواران مرد که حرفه ای بودند در آن مسیر تمرین می کردند. دوچرخه من هم خیلی خوبی نبود و برای بار دوم که وارد آن مسیر شدم، زمین خوردم و بر اثر ضربه به گیجگاهم بیهوش شدم. همچنین مچ دست راست و آرنج دست چپ و چانه ام شکست. مچ پایم هم آسیب دید. از بالا تا پایین کاملا در گچ فرو رفتم و مانند یک مومیایی شده بودم (با خنده). زمانی که آماتور بودم، این بدترین زمین خوردن من بود.
وقتی که یک دوچرخه سوار حرفه ای شدم، زمین خوردن خنده دار ساده برایم پیش آمد اما ضربه شدیدی به زانویم وارد شد به گونه ای که تا مرز شکستن کشکک زانویم پیش رفت. پزشکم گفت تا دو هفته نباید سوار دوچرخه شوم اما من بعد از سه، چهار روز، سوار دوچرخه شدم و متوجه شدم اصلا زانویم خم نمی شود. تا سه ماه درگیر زانو درد بودم و MRI گرفتم، پزشکم عنوان کرد آسیب دیدگی ام سه ماه زمان می برد تا خوب شود و من بعد از سه ماه مسابقات قهرمانی آسیا داشتم. یادم می آید در آن مسابقات تنها مدال دوچرخه سواری کوهستان ایران را توانستم بگیرم.
مسیرهای مسابقات کوهستان ترسناک است و برای خودتان این مسئله ترس به همراه ندارد؟
جذابیتش به همین است که ترسناک است. حس دوگانگی داری در عین حال که ترسناک است جذبش می شوی که آن مسیر را بروی. وقتی انجامش می دهی آنقدر لذت بخش است که دوست داری دوباره تکرار کنی. وقتی مانعی را رد می کنی که فکرش را نمی کردی بتوانی از آن عبور کنی، انگار دنیا را فتح کرده ای. مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۲۳ اسکاتلند مسیر خیلی سختی بود که حتی خیلی از دوچرخه سواران مطرح هم زمین خوردند. زمانی که از موانع عبور می کردم حس خیلی خوبی داشتم. شاید بابت آن مدالی داده نشود اما دقیقا مانند این بود که توانسته ام مدال بگیرم.
ورزشکار مطالبه گری هستید؟
۱۰۰ در صد، به عنوان کسی که پیش روی دوچرخه سواری بانوان هستم وظیفه خودم می دانم، حق دوچرخه سواری را مطالبه کنم چون اگر این کار را نکنم ورزشکاران بعد از من ضرر می کنند و فکر می کنم این وظیفه و رسالت من است.
قشنگ ترین جمله ای که در مورد خودتان شنیدید چه چیزی بوده است؟
زیاد است اما آخرین جمله ای که شنیدم تیتر یکی از روزنامه ها بود. بعد از مدالم در بازی های آسیایی نوشته بود:" مدال مقاومت". این برای من واقعی بود و شاید در عبارت کوتاه خیلی حرف ها را می زد و خودم می دانم در پنج سال گذشته چه به من گذشته است.
تلخ ترین جمله ای که در مورد خودتان شنیدید؟
کم نیست اما این را در ورزش یاد گرفتم که برخی ها چون راهت را نمی دانند سعی می کنند تو را منصرف کنند بنابراین نشنوم، نبینم و از آن بگذرم. یکی از مسائلی که خیلی برای من سخت بود و به نوعی به من برخورد، کرونا گرفته بودم و نتوانستم در مسابقات قهرمانی کشور شرکت کنم و فدراسیون به من گفت تو دیگر ورزشکار تیم ملی نیستی. من از این جمله خیلی ناراحت شدم چون در طول سال شاهد تلاش های من بودند تا خودم را در سطح بالا نگه دارم. حرف خیلی غیرمعقولی بود که با یک مسابقه کشوری چنین حرفی زدند. به هر حال آسیب دیدگی و بیماری در ورزش اتفاق می افتد. اتفاقا از این لحاظ از آنها تشکر می کنم چون آخر یک مسیر را به من نشان دادند و باعث شدند که از این مسئله دست بکشم که فدراسیون از من حمایت می کند. خودم تلاشم را کردم و تیم سوئیسی ام را پیدا کردم.
خط قرمز فرانک پرتوآذر چه چیزی است؟
همیشه سعی کردم دروغ نگویم تا کسی را گول بزنم. خیلی حرف ها به من زده شده اما هیچ وقت عمل نکردند. خیلی دروغ شنیدم و وقتی یک نفر برای من راحت نقش بازی کند دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم و به نظرم اعتمادی که از بین برود خیلی سخت دوباره برمی گرد. من بالا و پایین های زیادی دیدم و همیشه یادم می ماند که چه کسانی دوست داشتند که من موفق نشوم.
فکر می کنم بعد از مدال بازی های آسیایی دیگر می توانید این توقع را داشته باشید که نگاه به شما به گونه ای دیگر باشد؟
از سال ۲۰۱۸ این کار را می کردم اما شاید جدی گرفته نمی شد اما این مدال بازی های آسیایی مانند یک مهر محکم بود به اینکه خودم را ثابت کردم. مطمئنا سه، چهار هفته همه مدال ما یادشان است اما بعد از آن دوباره ما را فراموش می کنند. اگر قرار باشد من در قهرمانی آسیا مقابل رقیبان چینی، ژاپن و قزاقستان طلای آسیا را بگیرم، نیاز به حمایت دارم. نباید اینطور باشد که دوباره فراموش شوم و توقع داشته باشند که تیم باشگاهی ام همه هزینه ها را پرداخت کند.
بزرگترین وعده ای که به شما داده شده اما عملی نشده است چه چیزی بود؟
من برنامه فصل خودم را به فدراسیون می دادم تا اگر موافق هستند بخشی از هزینه ها را تامین کنند و می گفتند موافق هستند و به من کمک می کنند. اما عملا هیچ وقت اینطور نبود عین همان مبلغ را بدهند و شاید در حد ۱۵ میلیون تومان بوده است.
دوست دارم کاری را آغاز کرده ام، بیهوده نباشد و الهام بخش برای بقیه رکابزنان خانم باشم.از طرف استان فارس تا چه اندازه حمایت شده اید؟
آنها حتی همین وعده را هم نمی دهند ( با خنده) متاسفانه از سمت استانم حمایتی نشده ام.
یکی از اهداف دیگر شما در سال ۲۰۲۳ قهرمانی آسیا بود امابه دلیل بیماری نتوانستید در خط استارت قرار بگیرید چه اتفاقی افتاد؟
فصل طولانی داشتم و از آذر سال گذشته در تمرین و مسابقه بودم و فشار زیادی روی من بود. دو تا از مهم ترین مسابقاتم (بازی های آسیایی هانگژو و قهرمانی آسیا) در آخر فصل بود در مسابقات و اردوها فرصت ریکاوری کمی داشتم و بیمار می شدم. بعد از بازی های آسیایی فشاری که تحمل کرده بودم خیلی روی سیستم ایمنی بدن من تاثیر گذاشته بود. بعد از بازی های آسیایی نیز یکی از اقوام نزدیک را هم از دست دادیم که از لحاظ روانی خیلی روی من تاثیر گذاشت و شرایط برگزاری مسابقه هم خوب نیود و همه عوامل دست به دست هم داد از دو، سه روز قبل از مسابقه مریض شدم. فکر می کردم می توانم خودم را به روز مسابقه برسانم اما در روز مسابقه حتی نمی توانستم خودم را گرم کنم و حتی نفس کشیدن برایم سخت بود. نمی توانستم سلامتی ام را به خطر بیندازم و تصمیم مربی و مربی و سرپرست تیم هم از آنجا که از من شناخت داشتند و می دانستند اگر مسابقه را آغاز کنم حاضر نیستم آن را حتماً به پایان نرسانم بنابراین تصمیم گرفتند که من به خاطر سلامتی ام در مسابقه شرکت نکنم.
اینکه مسابقه را از دست دادید حس بدی داشت؟
بله، بعد از المپیک توکیو تمام برنامه ریزی من این بود در قهرمانی آسیا ۲۰۲۳ به سهمیه المپیک برسم. واقعا امسال زحمت کشیدم. نتیجه بازی های آسیایی هم نشان داد که من خیلی با برنامه پیش رفتم. مسلما این اتفاق برای من خیلی ناراحت کننده بود. البته روز دوم مسابقات با وجود به اینکه به من گفته بودند، شرکت نکنم اما در مسابقات حذفی شرکت کنم. در رده بندی دور اول، دوم بودم اما چون ریکاوری ام بد بود تا سه راند اول خوب بودم اما سپس عملکردم افت پیدا کرد و در نهایت ششم شدم.
در صحبت هایتان اشاره کردید هم روانشناس خودتان بودید و هم آشپز. روانشناسی فرانک پرتوآذر بهتر است یا آشپزی اش؟
برای روانشناسی از خیلی ها کمک می گیرم با وجود اینکه سعی می کنم در موردش مطالعه کنم اما تخصص زیادی ندارم و نمی توانم بگویم روانشناس هستم و در آشپزی بهترم (با خنده) از آنجا که با تیم باشگاهی هستم، سعی کردم غذاهای بین المللی یاد بگیرم تا به ذائقه بچه ها نزدیک باشد.
غذای ایرانی برای آنها درست نکردید؟
بله اما از آنجا که گیاه خوار هستند، خیلی از غذاهای ایرانی را نمی توانم به آنها پیشنهاد دهم. کشک بادمجان و هویج پلو بدون گوشت و یا مرغ درست کردم و خیلی دوست داشتند.
آرزوی فرانک پرتوآذر چه چیزی است؟
پاداش وزارت ورزش خیلی غافلگیرکننده بود و همه ورزشکاران شاکی هستیم.اینکه الهام بخش باشم. برای من خیلی حس خوبی دارد، کارهایی را انجام دادم که تاکنون هیچ کسی انجام نداده است.اسم خودم را در تاریخ این گونه ثبت کردم. دوست دارم کاری که آغاز کرده ام، بیهوده نباشد و الهام بخش برای بقیه رکابزنان خانم باشم و ببینم که دوچرخه سواری بانوان پیشرفت کند.
الان یک خانم بخواهد دوچرخه سواری را شروع کند چقدر باید هزینه کند؟
بستگی دارد چه رشته ای و در چه سطحی باشد. اگر بخواهد از ابتدا شروع کند باید یک دوچرخه تهیه کند که حداقل ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان است. هزینه مربی هم باید بپردازد. در شروع ممکن است هزینه ها خیلی بالا نباشد اما اگر بخواهد حرفه ای تر فکر کند هزینه دوچرخه بالا می رود و ۱۰۰ میلیون تومان به بالا است. در رشته کوهستان هزینه استهلاک به قدری بالا است که بعد از دو سال تمام تجهیزات را باید تعویض کنیم.
فکر نمی کنید همین عامل باعث شده خیلی از دختران، دوچرخه سواری را کنار بگذارند یا فعالیتشان را محدود کنند؟
مسلما تاثیر دارد ولی تنها عامل نیست. چون برای من هم این هزینه ها زیاد بود اما سعی کردیم یک راه دیگر پیدا کنم. با این حال عامل تاثیر گذاری است و امیدوارم با مدال آوری که در دوچرخه سواری بانوان اتفاق افتاد، نظر اسپانسرها جلب شود تا روی دوچرخه سواری سرمایه گذاری کنند.
چرا در خارج از ایران خیلی زیاد مورد توجه قرار گرفتید؟
من با فردی که در تیم ما قهرمان جهان است صحبت می کردم. او می گفت این راهی که من رفته ام، به تنهایی سفر رفتم و سختی هایی که کشیده ام، به ندرت کسی این کار را کرده است که بخواهد این همه خودش را به دردسر بیندازد. دوچرخه سواری در خارج ایران خیلی علاقه مند دارد و بهتر دیده می شود و در خیلی از کشورها جزو رشته اولشان است. دیدن اینکه یک نفر چنین راهی را رفته خیلی برایشان جذاب است.
در یک جمله یا کلمه فرانک پرتوآذر را تعریف کنید؟
ترجیح می دهم یک نفر دیگر این را در مورد من بگویم خود شما چه نظری دارید؟
تسلم ناپذیر شاید بهترین کلمه ای باشد که می توان در مورد شما به کاربرد.
از خیلی ها شنیده ام که می گویم حمایت شده ام. شاید خیلی ها نمی دانند که اصلا راهی نبود. هر کاری می خواستی را نمی توانستی انجام بدهی. اینکه مربی تراز اول را راضی کنی که با من کار کند سخت بود. همه راهی هم که من رفته ام ذره ذره ساخته شد.
از پاداش بازی های آسیایی راضی بودید؟
پاداشی که کمیته ملی المپیک پرداخت کرد، تقریبا همیشه در همین حدود بوده است اما پاداش وزارت ورزش خیلی غافلگیرکننده بود و همه ورزشکاران شاکی هستیم. با این پاداش که می دهند، باید دو برابر آن را رویش بگذارم تا بتوانم دوچرخه تهیه کنم.
صحبت پایانی؟
امیدوارم دوچرخه سواری به توجهی که لایقش است، برسد چون رشته جذابی است. این رشته پتانسیل زیادی دارد و امیدوارم این همه تلاشی که کرده ام، بالاخره راهی را برای دوچرخه سواری باز کرده باشد. دوست دارم که بدانم توانسته ام کار مفیدی انجام دهم.
انتهای پیام