از «دارن کنی» تا «سیامند رحمان» داستان انسانهای استثنایی
راه حرکت اکثر این ورزشکاران که به شکلهای مختلف معلول شدهاند، در ظاهر و در بدو امر مسدود بوده و فقط با همت ستودنی آنها باز شده و انگیزه آنان حتی از انگیزه و توان آدمهای سالم هم قویتر بوده و با همین سلاح کارساز توانستهاند از غیرممکنها، ممکن بسازند.
هر کسی وارد دنیای ورزشکاران معلول شده و صحبتهای آنان را شنیده و انگیزهها و آرزوهای آنها را فهمیده، شیفته این انسانها شده و ارادتی عمیق به آنها یافته است. کافی است ابتدا با دقت چگونگی معلولیتها و کاستیهای آنان و مواردی را که این آدمهای مقاوم به نقطه کنونی کشانده است، ببینید و چند و چون معلولشدن آنها و شدت و حدت آن را درک کنید تا بتدریج در مسیر فهم کارهای بزرگ بعدیشان قرار گیرید. برخی از زمان تولد با معلولیتها همسو و عجین بوده و بعضی بر اثر اتفاقات ناگوار همچون تصادفها در زندگیشان به این وضع دچار شدهاند و گروهی هم بر اثر بیماری یا عارضهای سخت که سالها بعد از تولد دامان آنها را گرفته به جمع معلولان پیوسته و سپس برای جبران و ترمیم این ضایعهها و رسیدن به بالاترین سطح کارایی خود وارد ورزش قهرمانی شده و در این راه پایمردیها کردهاند.
داستانهای زندگی آنان و معلولیتهایشان شگفتانگیز و وصف کوتاه دستاوردهایشان، مفید و راهگشا است. لازم و کافی است که بدانید:
گربه نابهنگام
دارن کنی، دوچرخهسوار انگلیسی که در پارالمپیک پکن برنده چهار مدال طلا شد و در لندن هم موفق بود، در عمر پرماجرایش دو بار متحمل مصدومیتهای شدید در ناحیه سر و جمجمه خود شد. مرتبه نخست زمانی رخ داد که در مسابقات دوچرخهسواری رده سنی جوانان شرکت میکرد و بشدت از روی زین به زمین افتاد و دفعه دوم موقعی بود که به عنوان حامل و توزیعکننده شیر ناگهان یک گربه مقابل دوچرخه وی سبز شد و او به قصد آسیبنرساندن به گربه بینوا مسیرش را به سرعت کج کرد و باز با سر به زمین خورد و سرش غرق در خون و بدنش بین شیشه شیرهای شکسته رها شد، اما این دو واقعه تلخ بزرگ هم دارن کنی را متوقف نکرد و او به مدد همت و عزم افسانهای خود تبدیل به یکی از برترین دوچرخهسواران دنیا و در بین معلولها بیهمتا شد. ایده و فلسفه و توصیه اکید پارالمپیکها این است که از باقیمانده توانتان و آنچه دارید به بهترین نحو استفاده کنید . آنها به چیزی که در آدمها در گذشته داشته و از دست دادهاند، کاری ندارند و فقط از شما میخواهند که اینک با وجود هر عامل بازدارندهای بدرخشید و تنها به قدرت فعلیتان نگاه میکند.
مفهوم واژه شکوه
بنابراین نگاه پارالمپیک و مدیران آن مثلا به لیپی یرسون است، همان سوارکاری که پاهایش در بدو تولد قطع شدند و وی از کودکی روی ویلچر مینشسته و حالا اندوختهای مشتمل بر 9 مدال طلای پارالمپیک در رشته سوارکاری و در عرصه اسبسواری دارد و معنا و مفهوم واژه شکوه است.
از سوارکاری به عرصه تیراندازی بروید تا مت استوتزمن را بیابید که یک آمریکایی فعال در رشته تیر و کمان است. او هیچ یک از دو دستش را دیگر در اختیار ندارد و در نتیجه با پاهایش تیراندازی میکند. او کمان را با پایش نگه داشته و با عضلات صورت و دندانهایش زه را کشیده و تیر را به سمت هدف رها میکند و چه مدالهای متعددی که از این طریق برده است.
خروج از یک یتیمخانه
به دوومیدانی میرویم تا تاتیانا مکفیدن را پیدا کنیم که یک روسیالاصل تبعه آمریکاست. او قدری بیش از 20 سال پیش در شرایطی به دنیا آمد که حفره و خدشهای آشکار در ستون فقراتش وجود داشت و به واقع به طور مادرزادی معلول بود. تصور میشد وی اصلا زنده نماند و در یک یتیمخانه در گوشهای از روسیه بزرگ شد تا این که روزی یک تاجر زن ثروتمند از راه رسید و وی را به فرزندی پذیرفت، امروز اما پس از دو دهه، وی از بزرگان دوومیدانی معلولان در جهان است و خیلی با چهره او آشنایند.
در دوومیدانی میمانیم تا از جانی پیکاک بگوییم. دوندهای معلول و بریتانیایی که در کودکی دچار بیماری مننژیت حاد شد و پزشکان بناچار یک پای عفونتکرده او را قطع کردند و با مرگ کمترین فاصله را داشت، اما اینک در 19 سالگی مرد اول «دو»ی صد متر مردان در میان معلولان است و اگر اسکار پیستوریوس یکی از معروفترین ورزشکاران معلول دنیا از کشور آفریقای جنوبی در پارالمپیک 2012 طلای این ماده را نبرد، به سبب حضور ورزشکارانی چون همین بریتانیایی سرسخت (پیکاک) در صحنه بود.
بر روی تیغ
راجع به پیستوریوس چه میتوان گفت که پیشتر گفته نشده باشد و حق مطلب را درباره او ادا کند؟ وی مادرزادی و از همان بدو تولد در شرایطی پا به دنیا گذاشت که از ساقها به پایین هیچ استخوانی نداشت و طبعا نمیتوانست راه برود. پزشکان پاهای تیغمانند را برای او طراحی و تهیه و به بدن وی الصاق کردند و با تمرین و ممارستی چشمگیر و بمرور زمان نهتنها به یکی از بهترینهای «دو»های سرعت معلولان در دنیا تبدیل شد، بلکه امسال در المپیک سالمها در لندن هم شرکت کرد و حالا تعداد قابل توجهی از دوندههای زبده فاقد معلولیت را هم پشتسر میگذارد. داستان زندگی او به سبب کوشش طولانی و بزرگی که برای کسب مجوز حضور در المپیک سالمها صورت داده، بر تعداد بیشتری از مردم جهان در قیاس با سایر معلولان آشکار شده و پیرامون آن بحث و خبرسازی شده است.
«او» رفتنی نبود
این پایان قصههای ما و افسانه آدمهای استثنایی روزگار نیست. زیرا باید از الکس زاناردی هم یاد کرد؛ این ایتالیایی 46 ساله در مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک شرکت میکرد و به یکی از چهرههای معروف و کارساز آن تبدیل شد ولی در سال 2001 در یک واقعه تصادف بشدت آسیب دید و همه از او قطع امید کردند. پزشکان به وضوح به نزدیکان او گفتند که وی رفتنی است، اما او تسلیمناپذیر بود و نهتنها زنده ماند بلکه با وجود قطع پاهایش به صحنه مسابقات اتومبیلرانی بازگشت و پشت فرمان ماشین ویژهای نشست که برای او تدارک دیده بودند و با دستهایش بر پدال گاز و ترمز فشار وارد میکرد و میتوانست با آن در شاخهای از مسابقات اتومبیلرانی استقامت شرکت کند. زاناردی به این نیز اکتفا نکرد و در المپیک معلولان امسال در لندن در دوچرخهسواری شرکت کرد و آن هم روی دوچرخه ویژهای که چرخ آن را با زور دستش به حرکت درمیآورد و مدال طلای رشته تایمتریل را برد. وی حالا به اعتراف دوستان و رقبایش از بهترین «دوچرخهسواران با دست» در سطح جهان و نمونه مقاومت و سرسختی است.
به والیبال نشسته میرویم تا مارتین رایت را معرفی کنیم. او تا 2005 و به واقع یک روز قبل از اهدای میزبانی المپیک و پارالمپیک 2012 به لندن سالم و صاحب هر دو پا بود، اما در واقعه بمبگذاری در لندن که یک روز بعد از واگذاری میزبانی رخ داد، هر دو پایش را از دست داد. او حالا عضو بارز تیم ملی والیبال نشسته زنان بریتانیا است و حضوری محسوس و موفق در مسابقههای این رشته در پارالمپیک لندن داشت.
مهد بزرگان
و آماده شوید تا از بزرگترین بزرگان برای شما بگوییم. با این که ایران مهد بزرگان ورزش معلولان بوده و جانبازان کشورمان سالها در پارالمپیکها خوش درخشیده و امثال عبدالرضا جوکار و هادی رضایی را به لحاظ تداوم و بتازگی زهرا نعمتی را به عنوان ورزشکار تاریخساز رشته زنان در اختیار داشته و بابت مهرداد کرمزاده، محسن کاییدی و جواد حردانی به خود بالیده، اما سیامند رحمان، این جوان شایسته اشنویهای را همچون پدیدهای بزرگ به جهان ورزش معلولان تقدیم کرده است.
شبی که رحمان در لندن برنده مدال طلای وزن آخر مسابقات وزنهبرداری پارالمپیک 2012 شد و نزدیکترین رقیبش را با اختلاف 40 کیلو جا گذاشت و با غلبه بر وزنه 280 کیلویی، رکورد پارالمپیک را 15 کیلو بهبود بخشید، تمامی حاضران در سالن و حتی غیرایرانیها فریاد شوق کشیدند و قدرت شگفتآور او را ستودند. این جوان بالنده ایرانی که نیرویی وصفناپذیر دارد، چنان بر معلولیت خود فایق آمده و به مظهر قدرت تبدیل شده که حتی در قالب شیرینترین افسانهها هم نمیگنجد و بهترین عامل تبلیغ برای ورزش معلولان و منادی روحهای سالم و بلندپروازاست.
ایجاد شوق زندگی
ایران با معرفی وی که قویترین مرد پارالمپیک امسال شناخته شد و پیشتر با معرفی بهداد سلیمی به عنوان قویترین مرد المپیک 2012، قدمهای بلندی در راه پیشرفت در عرصههای ورزشی برداشته است ولی تا رحمان و نظایر او هستند، دستاوردهای بزرگتر و جهانشمولی نیز از طریق کشورمان به ثبت رسیده و آن، ایجاد شوق زندگی و پویندگی و قدرتمداری در عرصهای است که معمولا معلولیتها به غلط عاملی برای توقف و انزوای انسانها به شمار آمده است. آدمهای استثنایی که نام و وصفشان آمد و رحمان از شاخصترین آنها هستند، کسانی که ثابت کردهاند حد و مرزی به آرزومندی و توان انسانها وجود ندارد، کافی است که آنها بخواهند تا سختترین مرزها هم درنوردیده شود و امثال سیامند رحمان، الکس زاناردی و دارن کنی درس تلاش و امیدواری به همگان بدهند.
وصال روحانی / جام جم